نوشته شده توسط : webomomi120


:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: تاریخچه جواهرات و زیور آلات ایران باستان , جواهرات , زیورآلات , تاریخی , تاریخ طلا , اطلاعات عمومی , هخامنشیان ,
:: بازدید از این مطلب : 487
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 8 خرداد 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : webomomi120

8 مه ؛ روز جهاني صليب سرخ و هلال احمر



هلال احمر, روز جهاني صليب سرخ و هلال احمر

سال 1984 به افتخار روز تولد دونان، روز جهانی صلیب سرخ نامگذاری شد

 

8 مه ؛ روز جهاني صليب سرخ و هلال احمر

کمیته بین‌المللی صلیب سرخ که منشأ نهضت بین‌المللی صلیب سرخ و هلال احمر محسوب می‌شود سازمانی است بی‌طرف، بی‌غرض و مستقل که وظیفه منحصراً بشردوستانه آن عبارت است از حفاظت از زندگی و کرامت قربانیان جنگ و خشونت داخلی و یاری‌رسانی به آنها.

 

کمیته بین‌المللی، کار هدایت و هماهنگ‌سازی فعالیت‌های امدادی نهضت را در مواقع منازعات به عهده دارد. همچنین تلاش می‌کند تا با ترویج و تقویت حقوق بین‌الملل بشردوستانه و اصول بشردوستانه جهانی، از بروز آلام انسانی جلوگیری کند. درواقع با توجه به این‌که گفته می‌شود صلیب سرخ جهانی به عنوان یکی از سازمان‌هایی که فارغ از مسائل سیاسی حاکم بر کشورها و ملت‌ها عمل می‌کند بنابراین داوطلبان این سازمان می‌توانند در برقراری صلح و دوستی و دوری از منازعات، خشونت و اقدامات نافی حقوق بشر نقش موثری داشته باشند.

 

کما این‌که به هنگام وقوع حوادث غیرمترقبه در هر گوشه از جهان این دلاور مردان به‌خوبی توانسته‌اند اهداف به عضویت درآمدن در این مجموعه را به‌خوبی ایفا کرده و نقش‌آفرینان خوبی در عرصه‌های خطر باشند. جمعیت هلال احمر ایران هم همچون جمعیت‌های صلیب سرخ در سطح جهان، همواره تلاش کرده است، تا فارغ از هرگونه اقدامات نژادپرستانه با انجام فعالیت‌های بشر دوستانه بتواند نقشی در جهت حمایت از حقوق بشر ایفا کند. هر ساله روز جهانی صلیب سرخ در کشورهای مختلف جهان به این امید که روزی صلح و آرامش در سرتاسر جهان حکمفرما باشد، گرامی داشته می‌شود.

 

صلیب سرخ با تلاش چه کسی تاسیس شد؟
در سال 1828 میلادی شخصی پا به این جهان گذاشت که در سن 34 سالگی با نوشتن کتابی توانست بنیانگذار مکتبی باشد که‌ بعدها نام صلیب سرخ را بر آن نهادند. آن شخص کسی نبود جز ژان‌ هانری ‌دونان.


همه چیز از یک جنگ آغاز شد. دهکده‌ای در شمال غربی Manuta واقع در شمال ایتالیا در سال 1859 شاهد صحنه خونینی بین‌ قوای اتریش و متحدان فرانسوی و ساردنی بود و جمعا حدود 50 هزار نفر در این جنگ جان خود را از دست دادند. دونان در سال 1862 براساس مشاهدات عینی خود از این جنگ کتاب خاطراتی را منتشر کرد و در پایان کتاب خواستار تشکیل جمعیت‌های امدادی داوطلب برای کمک به آسیب‌دیدگان این‌گونه حوادث شد.

 



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: 8 مه روز جهاني صليب سرخ و هلال احمر , صلیب , صلیب سرخ , 8مه , هلال احمر , تاریخی , اطلاعات عمومی ,
:: بازدید از این مطلب : 481
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 8 خرداد 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : webomomi120

کتابهایی که دنیا را تکان دادند!!

 
 
کتابهایی که دنیا را تکان دادند!!

تا حالا فکر کرده‌اید که یک کتاب چقدر می‌تواند خطرناک باشد؟ تا حالا به ماهیت وجودی کتاب دقت کرده‌اید؟ یک سری کاغذ که همه از یک سمت به هم چسبیده‌اند و شما دانه دانه که لای کاغذها را باز کنید و چیزهایی را که رویشان نوشته بخوانید یک چیزی دستگیرتان می‌شود. این که کتاب اختراع چه کسی بود، خیلی مهم نیست؛ مهم این است که این جسم مکعبی شکل کوچک گاهی وقت‌ها باعث یک تأثیر بزرگ در زندگی هر کسی می‌شود؛ تأثیری که شاید تا آخر عمر از ذهن خواننده نرود. حتما ً همه شما تا حالا از این کتاب‌های تأثیرگذار خوانده اید. حالا کمی ‌از بالا به ماجرا نگاه کنید. فرض کنید کتابی که می‌توانید شما را متحول کند، بتواند روی بقیه افراد جامعه هم یک چنین تأثیری بگذارد؛ تأثیری که تا آخر عمر می‌ماند. حالا فرض کنید کتاب به زبان‌های دیگر ترجمه شود و بتواند روی همه مردم دنیا تأثیر بگذارد. این جور کتاب‌ها می‌توانند جامعه را متحول کنند؛ اصلا ً می‌توانند تاریخ را متحول کنند. تعداد این کتاب‌ها کم نیست اما ما ده تا از مهم‌ترین‌هایشان را فهرست کرده‌ایم تا شما بهتر بتوانید از نحوه کار این مکعب مستطیل‌های کوچولو سر دربیاورید.

نبرد من، اثر آدولف هیتلر
زمینه سار جنگ جهانی دوم
هیتلر چهره اول جنگ جهانی دوم است. طبیعی است که وقتی آدم به این مهمی ‌یک کتاب مهم بنویسد، چقدر معروف و تأثیرگذار خواهد بود. حزب نازی سال 1933 به رهبری هیتلر، آلمان را تسخیر کرد. نازی‌ها هم که می‌دانید چه جور آدم‌هایی بودند؛ هر چه نماد دموکراسی در آلمان بود نابود شد و فاشیست‌ها شروع کردند به جولان دادن. هیتلر سر دسته نازی‌ها قبلا ً و در زندان کتابی نوشته بود که در آن تمام برنامه‌های حزب نازی، دقیقا ً با همه جزئیات ترسناکش را آورده بود. هیتلر این کتاب را که بیشتر شکل بیوگرافی داشت تقدیم کرده بود به همه 16 نفر نازی‌ای که در شورش مونیخ مرده بودند. حزب نازی هیچ جور بهتری نمی‌توانست عقایدش را تبلیغ کند. 11 میلیون و 500 هزار نسخه از کتاب فروش رفت تا جنگ جهانی دوم شروع شد. کتاب هیتلر به زبان‌های دیگر هم ترجمه شد اما برای ترجمه آن اتفاق عجیبی افتاد؛ خود هیتلر دستور سانسور کتابش را داد اما هیچ کدام از اینها نتوانست جلوی تأثیر کتاب در دنیا را بگیرد. حتی هنوز و سال‌ها بعد از مرگ هیتلر هم کتابش مبدأ تفکرات همه فاشیست‌هاست.

قدرت دریایی، اثر آلفرد ماهان
زمینه ساز جگ جهانی اول
ماهان کلا ً کار خیلی مهمی ‌نکرد؛ بیشتر شانس بود که اینقدر معروفش کرد. او یک افسر نیروی دریایی بود؛ البته خیلی هم از امور نظامی ‌سر رشته نداشت و فقط یک بار در جنگ داخلی آمریکا شرکت کرده بود. در دورانی که افسر بود به خاطر این که حوصله‌اش سر نرود، شروع کرد به نوشتن یک کتاب درباره اهمیت نیروی دریایی. ماهان در کتابش نوشت که این چند تا کشتی‌ای که به نظر شما اهمیت چندانی ندارند، می‌توانند به عنوان بهترین وسیله برای جنگ استفاده شوند. او می‌گوید آب بهترین راه برای جنگ است و موانعی که بر سر حرکت در خشکی وجود دارد در راه‌های آبی نیست. ماهان نوشت که در طول تاریخ هر کشوری قدرت اول دریایی بوده، قدرت اول سیاسی هم بوده. کتاب باعث شد تا همه کشورها به یاد کشتی‌هایشان بیفتند و نیروی دریایی‌شان را منظم کنند. کتاب ماهان به همه زبان‌ها ترجمه شد؛ حتی به ژاپنی. ژاپنی‌ها به همه افسران دریایی‌شان یک نسخه از کتاب را هدیه می‌کردند. همین نیروی دریایی بود که باعث شد جنگ‌ها در مسیرهای طولانی‌تری اتفاق بیفتند و به جای این که کشوری با کشور همسایه اش بجنگد، قاره‌ای بتواند با یک قاره دیگر بجنگد.

اصل جمعیت، اثر تامس مالتوس
زمینه ساز کنترل جمعیت
 اواخر قرن 18 بود که یک سری آدم خوشحال در جهان پیدا شدند و شروع کردند به خیال بافی‌های گل و بلبل؛ چیزهایی از قبیل پیدا کردن اتوپیا یا همان آرمانشهر یا مثلا ً این که زندگی آن قدر خوب خواهد شد که دیگر لازم نیست آدم‌ها بخوابند و خلاصه این که همه فرشته می‌شوند و همه چیز خوب می‌شود و از این حرف‌ها. این وسط یک آدم رئالیست به اسم مالتوس آمد و به همه آنها گفت که کاسه و کوزه‌شان را جمع کنند و برگردند به واقعیت کثیف جامعه. رساله کوتاه مالتوس سال 1798 درآمد. مهم‌ترین توصیه مالتوس این بود که به جای این همه خوشحالی بیایید و جمعیت را کنترل کنید که همین یک ذره امکاناتی که در اختیارتان هست از دستتان نرود. مالتوس می‌گفت بچه‌دار شدن خیلی راحت است اما تهیه غذا و لباس برایشان به همان راحتی نیست. او می‌گفت تا وقتی یک آدم مجرد مطمئن نشده که امکاناتش را دارد اصلا ً نباید ازدواج کند، چه برسد به این که بچه دار شود. بعد از انتشار این کتاب، گروهی باقی نماند که به آن اعتراض نکرده باشد. مالتوس به خیلی چیزها مثل اشاعه فساد و سد شدن بر سر راه ازدواج جوان‌ها محکوم شد اما حالا حرفش کم و بیش مورد قبول همه است.

کلبه عموتم
 اثر هریت بیچر استو
همه ما «عمو تم» را 

 



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: کتابهایی که دنیا را تکان دادند , ادبیات , کتاب , ادبی , داروین , فروید , مالیاولی , مارکس , اسمیت , نیوتن , هیتلر , ماهان , مالتوس , عموتم , اطلاعات عمومی ,
:: بازدید از این مطلب : 523
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 7 خرداد 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : webomomi120

بهترین داستان‌های جهان با موضوعیت چتر!

 
بهترین داستان‌های جهان با موضوعیت چتر!
آنها خراب می‌شوند، جا می‌مانند، اشتباهی دست کس دیگری می‌افتند، گم می‌شوند و هزار و یک ماجرای دیگر. ماجراهایی که حالا با فصل پاییز  و باران‌هایش ممکن است برای شما هم اتفاق بیفتد. کسی چه می‌داند، شاید در یک بعد از ظهر پاییزی چترتان را در کافه ای جا بگذارید و آن وقت، وقتی به سراغش می‌روید، اتفاق‌هایی برایتان بیفتد که حتی فکرش را هم نمی‌کردید.

 

آمریکا/ کافکا در نیویورک
کافکا هیچ وقت پایش را هم در آمریکا نگذاشت. وقتی هم که به سرش زد تا رمانی بنویسد که داستانش در آمریکا و نیویورک می‌گذرد، اعتماد به نفسش را از دست نداد و برای فضاسازی داستانش از فیلم‌های مستند و سفرنامه‌ها و زندگینامه‌ها استفاده کرد. داستان «آمریکا» درباره دختر جوانی است که از دست صاحبکارش سوار کشتی می‌شود و به نیویورک فرار می‌کند. او سوار کشتی می‌شود و چترش را در جایی در کشتی گم می‌کند. بعد همین طور که کشتی را برای چتر نه چندان باکلاس اش زیر و رو می‌کند، با مسوول سوخت کشتی آشنا می‌شود. کاپیتان هم که هیچ دل خوشی از این آقا ندارد تا می‌تواند برای آنها دردسر درست می‌کند.

افسانه نارنیا/ سفر با چتر
همه چیز  از یک کمد پر از لباس در یکی از اتاق‌های خانه پرفسوری نیمه دیوانه شروع می‌شود. لوسی به همراه پیتر، سوزان و ادموند در شلوغ پلوغی‌های جنگ جهانی دوم به خانه ای در اطراف لندن فرستاده می‌شوند. بعد از اینکه آنها این کمد را پیدا می‌کنند، از طرف آن پای شان به دنیایی به نام «نارنینا» باز می‌شود؛ دنیای جادویی که حیوان‌ها در آن به زبان آدمیزاد حرف می‌زنند.

وقتی لوسی برای اولین بار وارد دنیای نارنینا می‌شود، جانوری به نام آقای «تامنوس فان» را می‌بیند که چتری دستش گرفته است. تامنوس همان پوزیشن را با چترش می‌گیرد که یک آدم معمولی، و از لوسی می‌خواهد تا با او و همسرش در غارشان نان تست بخورد. او به لوسی می‌گوید: «هی دختر خانوم! اگر بازوی من رو بگیری من هم می‌تونم چتر را بالای سر هر دوتایی مون بگیرم…» و بعد از این، داستان با ماجراهای جادویی اش شروع می‌شود.

 

رابینسون کروزوئه/ چتری برای بیست و هشت سال
پدر قصاب دنیل دیفو هیچ فکرش را نمی‌کرد روزی سر و کار پسرش با کتاب و قلم و انتشارات بیفتد و از این راه هم نان بخورد. دیفو شاعر، نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی بود که با وجود اینکه پدرش چندان آهی در بساط نداشت تا خرج مدرسه پسر را بدهد، به مدرسه مذهبی رفت. وقتی از آنجا فارغ شد، کار تجارت را شروع کرد. بعد از آن بود که به اسپانیا، فرانسه، ایتالیا و آلمان سفر کرد و تا توانست پول به جیب زد. بعد از آن هم به لندن برگشت ازدواج کرد و صاحب هفت تایی دختر و پسر شد.

حالا دیفو پیرمردی شصت ساله بود که تصمیم گرفت دست به قلم شود و رابینسون کروزوئه را از روی داستان زندگی مردی به نام سلکرک بنویسد. مردی که ماجرای زندگی اش در جزیره ای دورافتاده، هیجان انگیزترین داستان روز انگلستان بود. دیفو اسم رفیق دوران مدرسه اش «کروزوئه» را روی رمانش گذاشت و آن را شبیه یک خودزندگینامه نوشت. کروزوئه بعد از رسیدن به جزیره اولین کاری که می‌کند یک چتر با سایبان برای خودش دست و پا می‌کند. چتری که تا بیست و هشت سال، خانه اصلی او در جزیره می‌شود.

 

وینی پو/ خوشمزه ترین خرس دنیا
وقتی اولین بار کتاب داستان «پو» روی پیشخوان کتابفروشی‌ها آمد، خود میلن هم فکرش را نمی‌کرد که بعدها به چندین زبان دنیا ترجمه شود و والت دیسنی پرطرفدارترین کارتون کودکان را از روی آنها بسازد. «وینی پو» ماجرای خرس قطبی بامزه و شکمویی است که میلن آن را برای سرگرم کردن پسرش نوشت. پو، عروسک خرسی ای است به اسم «ادوارد خرسه» که همه جا خودش را «وینی پو» معرفی می‌کند.

پو هر روز از صاحبش کریستفر می‌خواهد تا داستانی برای او تعریف کند. چتر پو یکی از دوست داشتنی‌ترین چترهای داستانی است. او همان طور که به دنیال عسل خودش از این طرف جنگل به آن طرف جنگل می‌کشاند، مدام چترش را اینجا و آنجا، جا می‌گذرارد اما پو هیچ وقت زحمتی برای پیدا کردن چترش به خودش راه نمی‌دهد. چتر به همان خودبخودی که گم شده، دست آخر به همان خودبخودی هم پیدا می‌شود. بیشتر مواقع هم پو از چترش برای فراری دادن زنبورهای عسل استفاده می‌کند.

 

داستان‌های پدر براون/ دردسرهای چتری
جی.کی چسترسون از آن نویسنده‌هایی است که خیلی زود کشف شد. چسترسون شانزده ساله بود که با نوشتن نقدهای تند و تیز در مجله ای به عنوان منتقد ادبی شروع به کار کرد. چسترسون «داستان‌های پدر براون» را وقتی در خانه ییلاقی دورافتاده اش بود، نوشت.

آن موقع با کشیشی به نام «اوکانر» آشنا شد و شخصیت او را محور «داستان‌های پدر براون» کرد. «پدر براون» مرد مورد اطمینان محل است و همه او را به عنوان «کشیش کارآگاه» می‌شناسند. براون مثل همه کشیش‌ها لباس سفید بلند می‌پوشد، کلاه بزرگی سرش می‌گذارد و چتر دسته بلندی هم با خودش این طرف و آن طرف می‌برد. چتری که در داستان‌ها حسابی برای پدر-کارآگاه دردسر درست می‌کند.

 

مارتین چزل ویت/ گاهی به آسمان ابی نگاه کن
هیچ نویسنده ای به خوبی دیکنز، لندن قرن نوزدهم را توصیف نکرد. دیکنز تا توانست داستان آدم‌های بدبخت بیچاره لندن را که لابه لای اشرافی‌های خوشگذران زندگی می‌کردند، تعریف کرد. حال و هوای داستان «مارتین چزل ویت» هم دست کمی ‌از بقیه داستان‌های دیکنز ندارد. داستان، ماجرای قابله ای نه چندان خوش قیافه به نام «خانم گمپ» است که همیشه چتری رنگ و رو رفته بالای سرش می‌گیرد.

خانم گمپ هر روز چترش را تمیز می‌کند و وقتی مطمئن شد حسابی برقش انداخته، آن را با فیگور یک خانم اشرافی قرن نوزدهم انگلستان بالای سرش می‌گیرد و راه می‌افتد توی خیابان‌های لندن. تا اینکه بالاخره یک روز چتر را کنار می‌زند و نگاهی هم به آسمان آبی می‌اندازد. داستان دیکنز باعث شد انگلیسی‌ها تا مدت‌ها به جای «چتر» کلمه «گمپ» سر زبان‌هایشان بیفتد. اما از آنجایی که تقریبا از همه داستان‌های دیکنز اقتباس سینمایی شده، از این رمان هم یک سریال به همین نام ساخته شد که دو، سه باری از همین تلویزیون خودمان هم پخش شد.


:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: بهترین داستان‌های جهان با موضوعیت چتری , ادبیات , شعر , داستان , حافظ , مولوی , تارخ ادبیات , تارخ , ادبیات , اطلاعات عمومی ,
:: بازدید از این مطلب : 624
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 7 خرداد 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : webomomi120

اصلاح اخلاق و خوي هاى نفس و تحصيل ملكات فاضله، در دو طرف علم و عمل و پاك كردن دل از خوي هاى زشت، تنها و تنها يك راه دارد، آنهم عبارت است از تكرار عمل صالح و مداومت بر آن. البته عملى كه مناسب با آن خوى پسنديده است، بايد آن عمل را آن قدر تكرار كند و در موارد جزئى كه پيش مى ‏آيد آن را انجام دهد تا رفته رفته اثرش در نفس روى هم قرار گيرد و در صفحه دل نقش ببندد و چنین نقشى به اين زوديها زائل نشود و يا اصلا زوال نپذيرد.

مثلا اگر انسان بخواهد خوى ناپسند ترس را از دل بيرون كند و بجايش فضيلت شجاعت را در دل جاى دهد، بايد كارهاى خطرناكى را كه طبعا دلها را تكان ميدهد مكرر انجام دهد تا ترس از دلش بيرون شود، آن چنان كه وقتى به چنين كارى اقدام مى‏كند، حس كند كه نه تنها باكى ندارد، بلكه از اقدام خود لذت هم مى‏برد، و از فرار كردن و پرهيز از آن ننگ دارد، در اين هنگام است كه در هر اقدامى شجاعت در دلش نقشى ايجاد مى‏كند و نقش‏ه اى پشت سر هم در آخر بصورت ملكه شجاعت در مى‏آيد، پس هر چند بدست آوردن ملكه علمى، در اختيار آدمى نيست، ولى مقدمات تحصيل آن در اختيار آدمى است و ميتواند با انجام آن مقدمات، ملكه را تحصيل كند.
حال كه اين معنا روشن شد، متوجه شدى كه براى تهذيب اخلاق و كسب فضائل اخلاقى، راه منحصر به تكرار عمل است، اين تكرار عمل از دو طريق دست ميدهد.

 

تكرار اعمال نيك كه تنها راه تهذيب اخلاقى است از سه طريق عملى مى‏باشد

طريقه اول: توجه به فوائد دنيوى فضائل و تحسين افكارعمومى

در نظر داشتن فوائد دنيايى فضائل و فوائد علوم و آرايى كه مردم آن را مى‏ستايند، مثلا مى‏گويند: عفت نفس يعنى كنترل خواسته ‏هاى شهوانى و قناعت يعنى اكتفاء به آنچه خود دارد، و قطع طمع از آنچه مردم دارند دو صفت پسنديده است، چون فوائد خوبى دارد، آدمى را در دنيا عزت مى‏دهد، در چشم همگان عظيم مينمايد و نزد عموم مردم محترم و موجه مى‏سازد، و شره، يعنى حرص در شهوت باعث پستى و فقر ميشود، و طمع، ذلت نفس مى‏آورد، هر چند كه آدمى مقام منيعى داشته باشد و علم باعث رو آوردن مردم و عزت و جاه و انس در مجالس خواص مى‏گردد، چشمى است براى انسان كه هر مكروهى را به آدمى نشان ميدهد و با آن هر محبوبى را مى‏بيند، بر خلاف جهل كه يك نوع كورى است.
علم حافظ آدمى است، در حالى كه مال را بايد آدمى حفظ كند و نيز شجاعت باعث مى‏شود آدمى از تلون و هر دم خيالى دور گردد و مردم آدمى را در هر حال چه شكست بخورد و چه پيروز شود مى‏ستايند، بر خلاف ترس و تهور، كه اگر مرد متهور و مرد ترسو از دشمن شكست بخورد، ملامت ميشود و اگر هم اتفاقا دشمن را از بين ببرد، مى‏گويند: بختش يارى كرد، و نيز عدالت را تمرين كند و خود را به اين خلق پسنديده بيارايد، از اين طريق كه فكر كند عدالت مايه راحتى نفس از اندوه‏هاى درونى است و يا زندگى بعد از مرگ است، چون وقتى انسان از دنيا برود نام نيكش هم چنان در دنيا ميماند و محبتش در دلها جاى دارد.

اين طريقه، همان طريقه معهودى است كه علم اخلاق قديم، اخلاق يونان و غير آن بر آن اساس بنا شده و قرآن كريم اخلاق را از اين طريق استعمال نكرده و زير بناى آن را مدح و ذم مردم قرار نداده كه ببينيم چه چيزهايى در نظر عامه مردم ممدوح و چه چيزهايى مذموم است؟ چه چيزهايى را جامعه مى‏پسندد و چه چيزهايى را نمى‏پسندد و قبيح مى‏داند؟
و اگر در آيه: (وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ، لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ، و هر جا كه بوديد رو بسوى كعبه كنيد تا شماتت مردم بر شما مسلط نباشد)، 1 مردم را به ثبات و عزم دعوت كرده و علت آن را افكار عمومى قرار داده است.
و نيز اگر در آيه: (وَ لا تَنازَعُوا، فَتَفْشَلُوا، وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ، وَ اصْبِرُوا، با يكديگر نزاع مكنيد، و گر نه ضعيف ميشويد و نيرويتان هدر مى‏رود، و خويشتن دارى كنيد)، 2 مردم را دعوت به صبر كرده، براى اينكه ترك صبر و ايجاد اختلاف، باعث سستى و هدر رفتن نيرو و جرى شدن دشمن مى‏شود كه همه فوائد دنيايى است.
و اگر در آيه: (وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ، إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ، و هر كس صبر كند و ببخشايد، اين خود مايه عزم و عظمت است)، 3. كه مردم را دعوت به صبر و بخشايش كرده، چون باعث عزم و عظمت است.
و بالأخره اگر در امثال آيات بالا مردم را به اخلاق فاضله دعوت كرده و علت آن را فوائد دنيايى قرار داده، برگشت آن فوائد نيز در حقيقت به ثواب اخروى و در نتيجه خويهاى مخالف آنها، مايه عقاب آخرتى است.

 

طريقه دوم: طريقه انبياء و توجه به فوائد اخروى فضائل

طريقه دوم از تهذيب اخلاق اين است كه آدمى فوائد آخرتى آن را در نظر بگيرد و اين طريقه، طريقه قرآن است كه ذكرش در قرآن مكرر آمده، مانند آيه: (إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ، وَ أَمْوالَهُمْ، بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ، خدا از مؤمنين جان‏ها و مالهاشان را خريد، در مقابل اينكه بهشت داشته باشند)، 4.
و آيه: (إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ، بِغَيْرِ حِسابٍ‏، صابران اجر خود را به تمام و كمال و بدون حساب خواهند گرفت)، 5.
و آيه: (إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ‏، بدرستى ستمكاران عذابى دردناك دارند) 6، و آيه: (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ، وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ، يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ‏، خداست سرپرست كسانى كه ايمان دارند و همواره از ظلمت‏ها به سوى نورشان بيرون مى‏آورد و كسانى كه كافر شدند، سرپرست آنها طاغوت هايند كه همواره از نور بسوى ظلمتشان بيرون مى‏آورند) 7 و امثال اين آيات با فنون مختلف، بسيار است.
آيات ديگرى هست كه ملحق به اين قسم آياتند، مانند آيه: (ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ، إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها، إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ، هيچ مصيبتى در زمين و نه در جانهاى شما نمى‏رسد، مگر آنكه قبل از آنكه آن را برسانيم، در كتابى نوشته بوديم و اين براى خدا آسان است)، 8 چون اين آيه مردم را دعوت مى‏كند به اينكه از تاسف و خوشحالى دورى كنند، براى اينكه آنچه به ايشان مى‏رسد، از پيش قضاءش رانده شده و ممكن نبوده كه نرسد و آنچه هم كه بايشان نمى‏رسد، بنا بوده نرسد، و تمامى حوادث مستند به قضاء و قدرى رانده شده است و با اين حال نه تاسف از نرسيدن چيزى معنا دارد و نه خوشحالى از رسيدنش و اين كار بيهوده از كسى كه به خدا ايمان دارد و زمام همه امور را بدست خدا مى‏داند شايسته نيست، هم چنان كه آيه:
(ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ، وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ‏، آنچه مصيبت ميرسد به اذن خدا مى‏رسد، و هر كس بخدا ايمان داشته باشد، خدا قلبش را هدايت ميكند) 9 هم به اين معنا اشاره دارد.
پس اين قسم از آيات نيز نظير قسم سابق است، چيزى كه هست آن آيات، اخلاق را از راه غايات اخروى اصلاح و تهذيب مى‏كرد، كه يك يك آنها كمالات حقيقى قطعى هستند نه كمالات ظنى و حياتى، و اين آيات از راه مبادى اين كمالات كه آن مبادى نيز امورى حقيقى و واقعى هستند، مانند اعتقاد به قضاء و قدر، و تخلق به اخلاق خدا و تذكر به اسماء حسنايش، و صفات عليايش (چون آدمى خليفه او است و بايد با اخلاق خود صفات او را نمايش دهد).

 

تاثير اعتقاد به قضا و قدر در اخلاق‏

حال اگر بگويى: اعتقاد به قضاء و قدر، علاوه بر اينكه مبدأ پيدايش اخلاق فاضله نيست، دشمن و منافى آن نيز هست، براى اينكه اينگونه اعتقادات احكام اين نشئه را كه نشئه اختيار است باطل مى‏كند و نظام طبيعى آن را مختل ميسازد، چون اگر صحيح باشد كه اصلاح صفت صبر و ثبات و ترك تاسف و خوشحالى را همانطور كه شما از آيه استفاده كرديد، مستند به قضاء و قدر، و خلاصه مستند به اين بدانيم، كه همه امور در لوح محفوظ نوشته شده، و هر چه بنا باشد بشود مى‏شود، بايد صحيح باشد كه كسى بدنبال روزى نرود و در پى كسب هيچ كمالى بر نيايد و از هيچ رذيله اخلاقى دورى نكند و وقتى از او مى‏پرسند چرا دست روى دست گذاشته، و در پى تحصيل مال يا كمال يا تهذيب نفس از رذائل و دفاع از حق و مخالفت با باطل بر نمى ‏آيى؟ بگويد: هر چه بنا است بشود مى‏شود، چون شدنى ‏ها در لوح محفوظ نوشته شده و معلوم است كه در اينصورت چه وضعى پيش مى‏آيد، و ديگر بايد فاتحه تمامى كمالات را خواند.
در پاسخ مى‏گوئيم: ما در بحث پيرامون قضاء، جواب روشن اين اشكال را داديم و در آنجا گفتيم: افعال آدمى يكى از اجزاء علل حوادث است و معلوم است كه هر معلولى همانطور كه در پيدايش محتاج به علت خويش است، محتاج به اجزاء علتش نيز هست.
پس اگر كسى بگويد (مثلا خدا، يا مقدر كرده امروز شكم من سير بشود يا مقدر كرده نشود، پس ديگر چه تاثيرى در خوردن و جويدن و فرو بردن غذا هست)، سخت اشتباه كرده، چون فرض وجود سيرى، فرض وجود علت آنست، و علت آن اگر هزار جزء داشته باشد، يك جزء آن هم خوردن اختيارى‏ خود من است، پس تا من غذا را بر ندارم و نخورم، و فرو نبرم، علت سيرى تحقق پيدا نمى‏كند هر چند كه نهصد و نود و نه جزء ديگر علت آن محقق باشد، پس اين خطاست كه آدمى معلولى از معلول‏ها را تصور بكند، و در عين حال علت آن و يا جزئى از اجزاء علت آن را لغو بداند.
پس اين صحيح نيست كه انسان حكم اختيار را لغو بداند، با اينكه مدار زندگى دنيوى و سعادت و شقاوتش بر اختيار است و اختيار يكى از اجزاء علل حوادثى است كه بدنبال افعال آدمى و يا بدنبال احوال و ملكات حاصله از افعال آدمى، پديد مى‏آيد.
چيزى كه هست اين هم صحيح نيست، كه اختيار خود را يگانه سبب و علت تامه حوادث بداند و هر حادثه مربوط به خود را تنها بخود و باختيار خود نسبت دهد و هيچ يك از اجزاء عالم و علل موجود در عالم را كه در رأس همه آنها، اراده الهى قرار دارد، در آن حادثه دخيل نداند، چون چنين طرز تفكرى منشا صفات مذمومه بسيارى، چون عجب و كبر و بخل و فرح و تاسف و اندوه و امثال آن مى‏شود.
مى‏گويد: اين منم كه فلان كار را كردم و اين من بودم كه آن كار را ترك كردم، و در اثر گفتن اين منم، اين منم، دچار عجب مى‏شود و يا بر ديگران كبر مى‏ورزد و يا (چون قارون) از دادن مالش بخل ميورزد، چون نمى‏داند كه بدست آمدن مال، هزاران شرائط دارد كه هيچيك آنها در اختيار خود او نيست اگر خداى تعالى آن اسباب و شرائط را فراهم نميكرد، اختيار او به تنهايى كارى از پيش نمى‏برد و دردى از او دوا نمى‏كرد.
و نيز مى‏گويد: اگر من فلان كار را مى‏كردم، اين ضرر متوجهم نميشد و يا فلان سود از من فوت نمى‏گشت، در حالى كه اين جاهل نمى‏داند كه عدم فوت و يا موت كه همان سود و عافيت و زندگى باشد، مستند به هزاران هزار علت است كه در پيدا نشدن آن يعنى پيدا شدن فوت و مرگ و ضرر، نبود يكى از آن هزاران هزار علت كافى است هر چند كه اختيار خود او موجود باشد، علاوه بر اينكه اختيار خود او هم مستند به علت‏هاى بسيارى است كه هيچيك از آنها در اختيار خود او نيست، چون همه مى‏دانيم كه اختيار آدمى اختيارى خود او نيست، پس من مى‏توانم به اختيار خودم فلان كار را بكنم و يا نكنم، ولى ديگر نمى‏توانم به اختيار خود اختيار بكنم يا نكنم.
بعد از اينكه اين معنا را فهميدى و اين حقيقت قرآنى كه به بيان گذشته تعليم الهى آن را به ما آموخته، برايت روشن گرديد، اگر در آيات شريفه‏اى كه در اين مورد هست، دقت بخرج دهى، خواهى ديد كه قرآن عزيز در بعضى از خلقها به قضاء حتمى و كتاب محفوظ استناد ميكند نه در همه.
آن افعال و احوال و ملكات را مستند به قضاء و قدر ميداند كه حكم اختيار را باطل‏ نمى‏كند و اما آنچه كه با حكم اختيار منافات دارد، قرآن كريم شديدا دفع نموده و مستند به اختيار خود انسانها دانسته است، از آن جمله فرموده: (وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا: وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا، وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها، قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ، أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‏، و چون عمل زشتى مرتكب ميشوند، ميگويند: ما پدران خود را ديديم كه چنين مى‏كردند و خدا فرمان داده كه چنين كنيم، بگو:
خدا به كار زشت فرمان نميدهد آيا بدون علم بر خدا افترايى مى‏بنديد؟)، 10 بطورى كه ملاحظه مى‏كنيد كفار عمل زشت خود را بخدا نسبت دادند و خدا اين نسبت را نفى مى‏كند.
و آن افعال و احوال و ملكاتى را كه اگر مستند به قضاء و قدر نكند، باعث ميشود بندگانش باشتباه بيفتد و خود را مستقل از خدا و اختيار خود را سبب تام در تاثير بپندارند، مستند به قضاء خود كرد تا انسانها را بسوى صراط مستقيم هدايت كند، صراطى كه رهروش را به خطا نمى‏كشاند و آن راه مستقيم اين است كه نه انسان همه‏كاره و مستقل از خدا و قضاى او است، و نه همه‏كاره قضاء الهى است، و اختيار انسان هيچ كاره است، بلكه همانطور كه گفتيم، هم قضاء خدا دخيل است و هم اختيار انسان.
با اين هدايت، رذائل صفاتى كه از استناد حوادث به قضاء ناشى ميشود از انسانها دور كرد، تا ديگر نه به آنچه عايدشان ميشود، خوشحال شوند و قضاء خدا را هيچ كاره بدانند و نه از آنچه از دستشان مى‏رود تاسف بخورند و خود را هيچ كاره حساب كنند، هم چنان كه فرمود: (وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِي آتاكُمْ‏، و به ايشان بدهيد از مال خدا كه خدا بشما داده) 11 كه مردم را دعوت به جود و كرم مى‏كند، چون مال را داده خدا معرفى كرده
، هم چنان كه در جمله: (وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ‏، و از آنچه روزيشان كرده‏ايم انفاق مى‏كنند) 12 با استناد مال به اينكه رزق خداست، مردم را بانفاق دعوت مى‏كند، و نيز مانند آيه: (فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى‏ آثارِهِمْ، إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً، إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها، لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا، نكند ميخواهى خود را بخاطر آنان و براى اينكه به اين دعوت ايمان نياورده‏اند، از غصه هلاك كنى! ما آنچه كه بر روى زمين هست، در نظر آنان زينت داديم تا به امتها نشان بدهيم، كدامشان بهتر عمل مى‏كنند) 13 كه رسول گرامى خود صلوات اللَّه عليه را نهى مى‏كند از اينكه به استناد كفر مردم غصه نخورد، و مى‏فرمايد: كه اين كفرشان خدا را به ستوه نمى‏آورد بلكه آنچه كه در روى زمين هست به منظور امتحان آنان در روى زمين قرار گرفته و آياتى ديگر از اين قبيل.
و اين روش يعنى طريقه دوم در اصلاح اخلاق طريقه انبياء است كه نمونه‏هاى بسيارى از آن در قرآن آمده و نيز به طورى كه پيشوايان ما نقل كرده‏اند، در كتب آسمانى گذشته نيز بوده است.

 

طريقه سوم: مخصوص قرآن است و آن محو زمينه ‏هاى رذائل اخلاقى است‏

در اين ميان طريقه سومى هست كه 

 


:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: راه های تهذیب اخلاق , تهذیب , اخلاقی , فضائل اخلاقى , افکار عمومی , مذهبی , اخلاق خوب , اخلاق قرآنی , اطلاعات عمومی ,
:: بازدید از این مطلب : 452
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 7 خرداد 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : webomomi120

چکیده:

مناسبات دین و اخلاق ‌از محورهای مهم در «دانش اخلاق» است. اینکه اخلاق چه جایگاه و کاربردهایی در دین و دینداری دارد، و نیز اینکه «دین» چه ره آوردی را برای اخلاق داشته و دارد، از پرسش های اساسی مطرح در این دانش است. پرسش اخیر در محدوده تأثیرگذاری های قرآن در حیطه دانش و رفتار اخلاقی، در این جستار پیگیری شده است و این موضوع، از منظر کلان در موضوعات گوناگون مطرح و ارائه شده است. این نگرش کلی، ترسیم گر این مدعاست که قرآن کریم، اخلاق و رفتار خاص اخلاقی را توصیه، هدایت و انگیزش سازی می کند.

کلید واژه ‌ها:

اخلاق / قرآن / دین / نظام اخلاقی / رفتار اخلاقی

قرآن کریم با نام هایی که برای خود برگزیده است، به معرفی زبان و رویکرد خود می پردازد. برخی از این واژگان به وضوح و یا به بیانی شامل، از زبان اخلاقی قرآن سخن می گویند؛ زبانی که تفاوت آشکار با زبان محض فلسفی، علمی، فقهی و ... داشته و دارد.
در این جستار به دو واژه اصلی تر بسنده می کنیم.
۱. موعظه:
قرآن، هم متون آسمانی پیشین را با «زبان موعظه» معرفی می کند؛ از جمله در تصویری از تورات می گوید:(وَکَتَبْنَا لَهُ فِی الألْوَاحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَهً) (اعراف/۱۴۵)، و هم در آیات مکرر، زبان خود را زبان وعظ و موعظه می شناساند: (هَذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَهٌ لِلْمُتَّقِینَ)(آل عمران/۱۳۸).
۲. ذکر:
این واژه و واژگان هم اشتقاق (ذکری، تذکره و...) به گونه ای بس گسترده در توصیف قرآن کریم (و متون آسمانی پیشین) تکرار شده است. این واژگان بدان معناست که زبان متون دینی، زبان غفلت زدایی و یادآوری است. گرچه پاره ای از حکیمان و مفسّران، دامنه این تذکار را «در معارف» و باورهای اعتقادی دینی محدود کرده اند(صدرالمتألهین، ۷/۵۲)، ولی به نظر می رسد که چونان تحدیدی، دلیل و گواه روشنی ندارد؛ چه اینکه در این صورت، تنها بخشی از قرآن کریم را شامل می شود و نه تمامی آن را.
با این تصویر از زبان قرآن، نقش آفرینی آن را در حیطه اخلاقیات بایستی جدّی تر گرفت و سهم آن را به گونه ای اساسی، مورد واکاوی قرار داد.
همچنین مفاهیم اخلاقی که در قرآن کریم از آن سخن به میان آمده است، بس فراوان و گسترده اند، چه اینکه در قرآن، برخلاف تقسیم پسینی در علوم اسلامی، بایدها و نبایدهای فقهی و اخلاقی تفکیک نشده اند و در نتیجه بدون آنکه مرزی میان این دو گروه دیده شود، بایدها و نبایدهای دینی در قرآن کریم تصریح و یا اشاره شده است و این حجم انبوه را نمی توان حاشیه متن دینی قرار داد و به سادگی از آن گذر کرد.
ازاین رو، این جستار می کوشد نقاط تأثیرگذاری اخلاق را بازخوانی کند و موارد آن را در مجال های تأسیسی، تصحیحی و یا تکمیلی باز نمایاند. یادکرد این محورهای اساسی می تواند مقدمه ای در ترسیم و تصویر اخلاق مبتنی بر وحی پدید آورد. این «اخلاق» از مبانی و گزاره های اخلاقی که ره آورد عقل و فطرت هستند و یا در مسیر تکامل عقلانیت و رویش فطرت پدیدار گشته اند، خود را محروم نمی سازد، اما با الهام از منبع اصیل وحی، نورافکن هایی بر عقل و فطرت آدمی می تاباند تا مسیر را سریع‌تر و متقن تر بپیماید و در مواردی، با «تعبّد» متکی بر «تعقل» بتواند خود را از تعارضات و تزاحمات وجودی و رفتاری دور سازد.
ازاین رو این نوشتار مقدماتی، صرفاً‌ بازگویه ای از محورهای اساسی تأثیرگذاری قرآن کریم در حیطه دانش اخلاق (مبانی و گزاره ها و رفتارها) است. به همین خاطر به جای کنکاش در آرای دیگران، بیشتر به پیام های محض قرآنی بسنده می شود و در مواردی، به ارائه نمونه هایی از حوزه تأثیرگذاری قرآنی، خود را محدود می کند. بسط تفصیلی این محورها نیازمند فرصت های مبسوط‌ تر است، اما در نوشتارهای آینده، در برخی از آن موارد، بررسی تفصیل تر صورت خواهد گرفت.

 

۱. مناسبات زبانی قرآن و اخلاق

معارف قرآن کریم در حوزه زبانی، تأثیرات گوناگونی را در ساحت دانش اخلاق ایجاد می کند، از جمله:

 

۱/۱ مفاهیم عام اخلاقی:

مفاهیم اخلاقی در هر مکتب، جامعه و ...، به مفاهیم کلیدی، عام و غیرعام طبقه بندی می شوند و این رتبه ها، نظام واره های اخلاقی را متفاوت می کند.
چه اینکه به گفته «ایزوتسو»، دستگاه های زبانی، با نوعی از طبقه بندی مفهومی ـ زبانی در تعریف‌های واژگانی نقش می یابند.(ایزوتسو، /۳۱-۷)
به نظر می رسد یکی از مهم ترین نقش های زبانی ادیان، در گونه ای از دسته بندی مفاهیم اخلاقی است؛ به گونه ای که مفاهیم خاص‌تر و جزئی تر، در پرتوی مفاهیم عام تر، تفسیر و تعریف خود را پیدا می کنند.
در قرآن کریم، ما با دو دسته از مفاهیم عام اخلاقی مواجه هستیم. دسته نخست گرچه دارای ارزش اخلاقی فی حد ذاته نیستند، اما در افعال اخلاقی به کار می روند و محمول برای افعال اخلاقی قرار می گیرند. واژگانی از قبیل هدایت و ضلالت، معروف و منکر، اطاعت و عصیان از این گونه اند. دسته دوم مفاهیم عامی هستند که دارای ارزش اخلاقی اند، اما محدود به یک یا چند فعل اخلاقی نیست، بلکه دامنه آن تمامی افعال اخلاقی یا بخش وسیعی از آن را فرا می گیرد. عناوینی از قبیل خیر و شرّ، نور و ظلمت، حق و باطل، برّ و فجور، تقوا، صبر، احسان و عدل یا ظلم، و ... . (مصباح یزدی، ۱/۹۴ـ۵۲)
به نظر می رسد که در نظام واژگانی قرآن کریم، مؤمن و متدین به آن، در معناشناختی افعال اخلاقی چون راستی، دروغ، وفای به عهد، ادای امانت و ... نمی تواند خود را از چتر حمایتی و دلالی مفاهیم عام اخلاقی دور بدارد، بلکه در سایه آن مفاهیم عمومی، به درک مفهومی از افعال و گزاره های اخلاقی دست می یابد. روشن ترین مصداق این ادّعا را در توسعه و تضییق‌های موضوعی می توان دید که در پرتو توجه به مفاهیم عام پدید می آید. به عنوان نمونه، می توان تأثیر مفهوم عام اخلاقی عدل را در نوع برداشت از مفاهیم اخلاقی زیر بازبینی کرد:
 آیا «قصاص»، آدم کشی محسوب می شود؟ برابر با تفسیر قرآنی ـ دینی از عدالت، قصاص را نمی توان «آدم کشی» نامید، چه اینکه تفسیر و مصداق گزینی اصل عدالت با «النفس بالنفس» (مائده/۴۵)، اقتضای آن را می کند که قصاص، از مدار فعل غیراخلاقی آدم کشی بیرون باشد و در نتیجه، متدین به آموزه های قرآنی ـ دینی، برداشت آدم کشی از «قصاص» نخواهد داشت. اما ممکن است با نفی نظریّه عام عدالت و یا تفسیرهای دیگر از عدالت، آدم کشی محسوب شود (حال یا از نوع مجاز، یا از گونه ناروا).
به نظر می رسد با توجه به نکته فوق است که قرآن کریم، اولاً مجازات اعدام آدم کش را «قصاص» نامید (بقره/۱۷۸ و مائده/۴۵) تا تداعی گر همان مفهوم عام و سایه گستر «عدالت» باشد، و ثانیاً با توجه و عنایت، این مجازات را آدم کشی نخواند، بلکه فرمود:(کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ)(بقره/۱۷۸).
در این آیه، مقتول نخستین در زیرمجموعه عنوان «القتلی» قرار می گیرد، ولی درباره قصاص قاتل، واژه «قتل» به کار نرفته، بلکه گفته شده است «قصاص» که تداوم بخش همان عنوان مفهومی عام اخلاقی، یعنی عدالت است.
همچنین در آیه ۳۳ اسراء آمده است:(وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا). در این تعبیر نیز واژه سلطنت و ولایت بر اجرای قصاص مطرح شده و از تعبیر قتل نفس فاصله گرفته است. بلی! در ادامه آیه آمده است: (فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ). این تعبیر همچنان تأکیدکننده همان چتر مفهومی عدالت در حیطه قصاص است، و اینکه اگر اولیای مقتول، فراتر از قاتل را مجازات کنند، هم «قتل نفس» است، و هم زیاده روی در انتقام گیری.

 

۲/۱. نقش زبانی ارشادات دینی در مفاهیم اخلاقی:

تعالیم دینی صرفاً در حوزه حکم شناسی تأثیرگذار نیستند، بلکه در حوزه درک مفهومی از واژگان اخلاقی نیز مؤثرند. به عنوان نمونه، می توان در گستره مفهومی «دروغ» نگریست. هنجارهای اجتماعی بسیاری از جوامع موجب آن شده است که مواردی، گرچه اخبار غیرواقعی اند، اما عرفاً دروغ محسوب نمی شوند و در نتیجه قبح اخلاقی ـ اجتماعی نمی یابند. از جمله می توان از تعارفات اجتماعی و یا دروغ‌هایی که در فضای شوخی به کار می روند، نام برد. اما می توان از متون قرآنی ـ روایی چونان استفاده کرد که این موارد، هم مشمول عنوان «دروغ» هستند.
روایات متعددی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام معصوم(علیه السلام) نقل شده است که از دروغ بایستی پرهیز کرد؛ چه در فضای سخن جدّی، و چه در شوخی ها (کلینی، ۲/۳۴۰؛ مجلسی، ۷۴/۸۸۸؛ حرعاملی، ۸/۵۷۷ و ...). همچنین علامه مجلسی تصریح می کند که:
«متأسفانه یکی از گناهان که بسیاری از مردم به آن مبتلایند، این است که به کسی تعارف می کنند که غذا بخورد و او می گوید که اشتها ندارم. و این تعبیر مورد نهی الهی و حرام است.» (مجلسی، ۶۹/۲۵۸)
سپس ایشان به روایت اسماء بنت عمیس اشاره می کند که در شب زفاف عایشه، من با گروهی از بانوان او را به حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بردیم. به هنگام حضور در محضرش، اوکاسه شیری را به عایشه داد.  عایشه ابتدا به واسطه حیا و شرم، از خوردن شیر امتناع کرد و سپس با شرمندگی آن را گرفت و مقداری از آن را نوشید. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمودند که از ظرف شیر به زنان همراهت تعارف کن تا بنوشند.  همراهانم گفتند که میل نداریم (با آنکه میل داشتند). و پیامبر فرمود: «لا تجمعنّ جوعاً و کذبا» (دروغ را با گرسنگی جمع نکنید). من پرسیدم که اگر به چیزی تمایل داشته باشیم، ولی بگوییم که میل نداریم، آیا دروغ است؟ پیامبر فرمودند: دروغ، هرچند کوچک باشد، در نامه اعمال نوشته می شود. (همان)

 

۳/۱. نقش زبانی تعالیم دینی در موضوعات گزاره های اخلاقی:

آموزه های قرآنی ـ دینی، در تغییر و تبدیل و یا توسعه و تضییق دایره موضوعات فردی ـ اجتماعی اثر می گذارند و در نتیجه، مناسبات احکام اخلاقی را با آن متغیر و متفاوت می کنند. روشن ترین مثال را می توان در طبقه بندی انسان ها به «انسان خوب» و «انسان بد» دانست؛ عناوینی که بالتبع گزاره های متفاوت اخلاقی را در پی خواهند داشت. گزاره هایی نظیر معاشرت با انسان خوب، فعل اخلاقی است، یا کمک به انسان خوب، فعل اخلاقی مضاعف است و ... . همان گونه که روشن می نماید، تفسیر قرآنی و دینی از انسان خوب و بد، تبعاً تأثیرگذاری خود را در این گزاره های اخلاقی خواهد داشت.
در رتبه های پسین، در موضوعاتی چون «عالم» و «جاهل»، و عناوینی مشابه نیز چونان اثرگذاری مشهود است، اینکه آموزه های دینی ـ قرآنی، چه نوع از اطلاعات بشری را و در چه گستره و ژرفایی «علم» می دانند، طبعاً تأثیر خود را در موضوع شناسی گزاره های اخلاقی مرتبط خواهد داشت.

 

۴/۱. توسعه ها و تضییق ‌های زبانی:

آموزه های قرآنی ـ دینی، 

 



:: موضوعات مرتبط: , , ,
:: برچسب‌ها: اخلاق , قران , دین , نظام اخلاقی , رفتاراخلاقی , مذهبی , فرهنگی , اخلاقی , اطلاعات عمومی , عمومی ,
:: بازدید از این مطلب : 509
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 7 خرداد 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : webomomi120



:: موضوعات مرتبط: , , , ,
:: برچسب‌ها: ماه مبارک رمضان , رمضان , روزه داری , اجکام روزه , مذهبی , دعای روز اول ماه مبارک رمضان , دعای روز اول ماه ,
:: بازدید از این مطلب : 402
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 7 خرداد 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : webomomi120
حدیث (21) امام صادق عليه‏ السلام :

 إِنَّ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ [أَرْبَعَ عَلَامَاتٍ وَجْهٍ مُنْبَسِطٍ وَ لِسَانٍ لَطِيفٍ وَ قَلْبٍ رَحِيمٍ وَ يَدٍ مُعْطِيَةٍ].

 بهشتى ‏ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.

امالی(طوسی) ص 683 - مجموعه ورام ج 2، ص 91

حدیث (22) امام على عليه‏ السلام :

 عَوِّدْ لِسَانَكَ لِينَ الْكَلَامِ وَ بَذْلَ السَّلَامِ يَكْثُرْ مُحِبُّوكَ وَ يَقِلَّ مُبْغِضُوك‏
 

زبان خود را به نرمگويى و سلام كردن عادت ده، تا دوستانت زياد و دشمنانت كم شوند.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 435 ، ح 9946

حدیث (23) پيامبر صلی الله علیه و آله :

مَن دَفَعَ غَضَبَهُ دَفَعَ اللّه‏ُ عَنهُ عَذابَهُ وَ مَن حَفِظَ لِسانَهُ سَتَرَ اللّه‏ُ عَورَتَهُ؛

هر كس خشمش را برطرف سازد، خداوند كيفرش را از او بردارد و هر كس زبانش را نگه دارد، خداوند عيبش را بپوشاند.

نهج الفصاحه ص 767 ، ح 3004

حدیث (24) امام باقر عليه‏ السلام :

لا یَسلَمُ أحَدٌ مِنَ الذُّنوبِ حَتَّی یَخزُنَ لِسانَهُ؛

هیچکس تا زبانش را نگه ندارد از گناهان در امان نیست.

تحف العقول ص 298 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج75، ص 178

حدیث (25) امام صادق عليه‏ السلام :

 إِنَّ أَبْغَضَ خَلْقِ اللَّهِ عَبْدٌ اتَّقَى النَّاسُ لِسَانَه‏
 

همانا نفرت انگیزترین مخلوق خدا بنده ای است که مردم از شرّ زبان او پرهیز می کنند.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 323

حدیث (26) امام صادق عليه‏ السلام :

 كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةٌ.
 

مردم را با غیر زبانتان بخوانید تا از شما پارسایی و کوشش و نماز و خوبی را ببینند زیرا این امور آنان را به سوی حق فرا می خواند

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 78 ، ح 14

حدیث (27) امام سجاد عليه‏ السلام :

الْمُؤْمِنُ يَصْمُتُ لِيَسْلَمَ، وَ يَنْطِقُ لِيَغْنَم‏
 

مؤمن، خاموشى اختيار مى‏كند تا سالم بماند و سخن مى‏گويد تا سودى ببرد.

كافي(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 231

حدیث (28) امام علی عليه‏ السلام :

 لا تَقُل ما لا تُحِبُّ أن يُقالَ لَكَ؛ 

آنچه دوست ندارى درباره‏ ات گفته شود، درباره ديگران مگوى.

تحف العقول ص 74

حدیث (29) پيامبر خدا صلی الله عليه و آله:

أفشِ السَّلامَ يَكثُرْ خَيرُ بَيتِكَ؛ 


سلام را رواج ده تا خير و بركت خانه ‏ات زياد شود.


خصال ص 181

حدیث (30) پيامبر خدا صلی الله عليه و آله:

إيّاكَ و ما يُعتَذَرُ مِنهُ

بپرهيز از كارى كه موجب عذرخواهى می ‏شود.

امالی(صدوق) ص 323

حدیث (31) امام صادق علیه السلام:

إنَّ أبغَضَ خَلقِ اللَّهِ عبدٌ اتّقَى النّاسُ لِسانَهُ.


مبغوض‏ترين خلق خدا بنده ‏اى است كه مردم از زبان او بترسند.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 323



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: احادیث , حدیث , حدیث زبان , احادیث عبادی , حدیث اعتقادی , حدیث اعتقادی , اطلاعات عمومی , عمومی , احادیث عمومی ,
:: بازدید از این مطلب : 601
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 31 ارديبهشت 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : webomomi120

فقط 3 زن و مرد در جهان به این زبان صحبت می کنند

 
فقط 3 زن و مرد در جهان به این زبان صحبت می کنند


:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: فقط 3 زن و مرد در جهان به این زبان صحبت می کنند , اخبارگوناگون , مطالب گوناگون , خبرگوناگون , اطلاعات عمومی , عمومی , زبان , جهان , زبان باستان ,
:: بازدید از این مطلب : 492
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 31 ارديبهشت 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : webomomi120

برای اولین بار یک قورباغه، همجنس خود را خورد

 


:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: برای اولین بار یک قورباغه، همجنس خود را خورد , اخبارگوناگون , مطالب گوناگون , خبر گوناگون , گوناگون , اطلاعات عمومی ,
:: بازدید از این مطلب : 483
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 31 ارديبهشت 1396 | نظرات ()